_______________________________
یادآوری
Bruce was an Australian and worked for a newspaper in Sydney.
بروس یک استرالیایی بود و برای روزنامه ای در سیدنی کار می کرد
Then he went to England and worked for a newspaper there
بعد او به انگلستان رفت و آنجا برای یک روزنامه کار کرد
He had a small house near London, and it had a small garden.
او یک خانه کوچک نزدیک لندن داشت و خانه اش باغچه ای کوچک داشت
Bruce worked in his garden on Saturdays and Sundays.
بروس ، شنبه ها و یکشنبه ها در باغچه اش کار می کرد
One day he was digging a hole to plant a bush.
یک روز او داشت چاله ای به منظور کاشت بوته ای حفر می کرد
His neighbor asked,' Are you making a swimming pool?'
همسایه اش پرسید : « داری استخر می سازی ؟
Bruce answered,' No, I'm going home.'
بروس جواب داد : نه دارم می رم خونه
تمرین دیروز
خانم و آقای تیلور یک پسر داشتند
Mr and Mrs. Taylor had a son.
پت پنج ساله بود
Pat was five years old.
خانم تیلور قصد داشتن بچه ی دیگری را داشت
Mrs. Taylor was going to have another baby
پت نوزادان را دوست نداشت
Pat did not like babies.
پت درباره ی بچه ی جدید خوشحال نبود
Pat wasn't happy about the new baby.
خانم و آقای تیلور در یک خانه ی بزرگ زندگی می کردند
Mr and Mrs. Taylor lived in a large house.
_______________
I have no time for hobbyAn important businessman went to see his doctor because he could not sleep at night. The doctor examined him carefully and then said to him, ' Your trouble is that you need to learn to relax. Have you got any hobbies?'
The businessman thought for a few moments and then said,' No, doctor, I haven't . I don't have any time for hobbies.'
' Well,' the doctor answered, ' that is your main trouble, you see. You don't have time for anything except your work. You must find some hobbies, and you must learn to relax with them, or you'll be dead in less than five years. Why don't you learn to paint pictures.'
' All right , doctor,' the businessman said,' I'll try that.'
The next day he telephoned the doctor and said,' That was a very good idea of yours, doctor. Thank you very much. I've already painted fifteen pictures since I saw you.'
وقتی برای تفریح ندارم
بازرگانی مشهور که نمی توانست شبها بخوابد ، برای ویزیت نزد دکترش رفت . پزشک او را به دقت معاینه کرد و سپس گفت: مشکل شما فقدان آرامش است ، باید آن را یاد بگیرید ، هیچ تفریحی دارید ؟
تاجار چند لحظه فکر کرد و گفت : نه ، ندارم ، من وقتی برای تفریح ندارم
پزشک پاسخ داد : خب ، فهمیدید، این مشکل اصلی شماست ، شما برای چیزی جز کار وقت ندارید ، باید چند تا سرگرمی پیدا کنی و یاد بگیری خودت را با آنها آرام کنی ، وگرنه کمتر از 5 سال دیگر خواهی مرد، چرا نقاشی یاد نمی گیری؟
تاجار گفت : باشه ، دکتر . امتحانش می کنم
روز بعد او به پزشک زنگ زد و گفت : خیلی متشکرم ، ایده ی خیلی خوبی بود ، از وقتی شما را دیدم تا حالا 15 تا نقاشی کشیده ام
______________________
تمرین
بازرگان می خواست شب کمتر بخوابد
بازرگان در خواب شبانه مشکل داشت ، چون به اندازه ی کافی آرامش نداشت
بازرگان هیچ تفریحی نداشت ، چون او می خواست آسوده باشد وقتی که مشغول نبود
دکتر گفت او ظرف 5 سال می میرد ، مگر اینکه چند تا سرگرمی یاد بگیرد و آسوده باشد در حالیکه آنها را انجام می دهد
تاجر یک سرگرمی جدید را شروع کرد ، ولی آن را درحالی که آرامش نداشت انجام می داد
________________________________
May we take a trip to see
the leaves change in autumn.
the leaves change in autumn.
خدا کند برای دیدن
تغییر رنگ برگها در پاییز با هم به سفر برویم
______________________________
حال کامل استمراری
این زمان بیانگر کاری است که از گذشته شروع شده و تا حالا ادامه دارد ، ( در واقع مانند حال کامل است ولی روی پیوستگی و تازگی و طول دوره تأکید می شود
I'm writing now. I began writing an hour ago.
به جای جمله ی بالا ( من الان دارم می نویسم . من نوشتن را یک ساعت قبل شروع کردم ) ، از حال کامل استمراری استفاده می کنم
ساختار حال کامل استمراری I have been writing for an hour
یک ساعت است که مشغول نوشتن هستم
s + have/ has + been + v + ing
I have been writing since 9 o'clock
از ساعت 9 تا حالا مشغول نوشتن هستم
برای سوالی کردن این زمان جای have یا had را با فاعل عوض می کنیم
He has been learning English for two years.
Has he been learning English for two years?
آیا او مشغول فراگیری انگلیسی برای دو سال است؟
برای منفی کردن Not را بعد از have / has قرار می دهیم
He has not been learning English for two years.
ادامه دارد
_________________________________________واژه ی کلیدی امروز Relaxation است
hobby سرگرمی ، تفنن، کار ذوقی
businessman بازرگان ، تاجر ، سوداگر ، کاسب
businesswoman بازرگان زن
paint رنگ
examinerممتحن
relaxation آرامش ، استراحت ، تفریح ، آسان گیری ، تسامح
painting نقاشی ، تابلو نقاشی
painter نقاش
Paintbrush قلم مو
see قلمرو اسقف
businesswoman بازرگان زن
paint رنگ
examinerممتحن
relaxation آرامش ، استراحت ، تفریح ، آسان گیری ، تسامح
painting نقاشی ، تابلو نقاشی
painter نقاش
Paintbrush قلم مو
see قلمرو اسقف
__________________________
صفت
relaxed آرام ، راحت ، آسوده
relaxing آرامش بخش، آرام ، ( جا) راحت و خوش
_____________________
فعل
to see دیدن ، مشاهده کردن ، فهمیدن
to relax شل کردن ، سست کردن ، استراحت کردن ، آرمیدن
to examine امتحان کردن ، معاینه کردن ، بررسی کردن
to paint نقاشی کردن ، رنگ کردن ، کشیدن
to relax شل کردن ، سست کردن ، استراحت کردن ، آرمیدن
to examine امتحان کردن ، معاینه کردن ، بررسی کردن
to paint نقاشی کردن ، رنگ کردن ، کشیدن
___________________________________
let me see صبر کن ببینم
باشه بعداً I'll see
که این طور، فهمیدم! I see
ببینم می تونم آن کار را بکنم یا نه I'll see if I can do it
دست کسی را خواندن see through sb/ sth
__________________________________
Success and Happiness
M.T
0 comments:
Post a Comment