Look at on the letter​

​

​سلامت می کنم تا شاد باشی

ز غــــــم های جهان آزاد باشی

درود ؛ صبح بخیر​

چند تا از داستانها را با هم ترکیب کنید ، یک داستان بامزه بنویسید

_______________________________

یادآوری

آقای میلر مغازه ای در شهرستانی بزرگ دارد

Mr. Miller has a shop in a big town.

اوهمیشه چند تا دختر برای کمک دارد

He always has a few girls to help him.

دخترها خیلی نمی مانند، چون آنها جوان هستند

The girls don't stay for very long, because they are young

​و در یک مغازه ی زنانه پسران زیادی را نمی بینند

And they don't meet many boys in a women's shop

از ماه قبل هلن برای آقای میلر کار می کند

Helen has worked for Mr. Miller since last month.

چند روز قبل مرد جوانی به مغازه آمد و چند دقیقه ای با هلن صحبت کرد

A few days ago, a young man came to the shop , and spoke to Helen for a few minutes.

آقای میلر پرسید : او می خواست چی را ببیند

Mr. Miller asked, ' what did he want to see?

هلن جواب داد: منو ساعت پنج و نیم

Helen answered , ' Me, at half past five.

________________________

​تمرین ​دیروز

​Mr. Jonson was always alone.​

آقای جانسون همیشه تنها بود

​Mr. Johnson was a rich young man​

آقای جانسون یک مرد ثروتمند جوان بود

​He lived in a beautiful house with lots of servants.​

او در خانه ی قشنگی با خدمتکاران زیادی زندگی می کرد

​His wife was dead, and he had one child.​

همسرش در گذشت بود و او یک بچه داشت

​How did Mr.Johnson die? The police didn't know.​

چطوری آقای جانسون مرد؟ پلیس نمی دانست

​The witness said, ' Mr.Johnson often talked to himself.'​

شاهد گفت : آقای جانسون اغلب با خودش حرف می زد

​lawless بی قانون ، هرج و مرج​

​بی قانونی  lawlessness​

_______________

​

Look at on the letter​

When Pat was twenty-one years old, he began to work in a small office in a city . At first he never traveled anywhere, but then he became a little more important, and he began to go to other cities for a few days to do some work there. Of course, he stayed in small hotels, when he was away from his home, but he did not know very much about living in hotels at first.

One evening when he was staying in a small hotel in Sheffield , he came back from the office and said to the clerk at the desk in the hotel, ' Good evening. Did any letters come for me today, please?'

The clerk was busy , but when he finished his work , he went to a big pile of letters and said, What name, please?'

'Well,' answered Pat,' the name will be on the letters.'

روی نامه را نگاه کن

وقتی پت بیست و یک ساله بود ، در دفتری کوچک در شهری مشغول به کار شد ، اوایل  سفر نمی رفت ، اما بعد که کمی مهم تر شد ، برای انجام برخی کارها به مسافرت های کاری چند روزه می رفت
 

البته وقتی دور از خانه بود در هتل های کوچک می ماند . ولی اوایل زیاد درباره ی زندگی در هتل نمی دانست

هنگامی که او در هتل کوچکی در شفیلد اقامت داشت ،شبی از دفتر برگشت و به کارمند پشت میز هتل گفت : ببخشید نامه ای برام نیومده ؟

کارمند خیلی سرش شلوغ بود ، اما کارش را تمام کرد و به سمت دسته ی نامه ها رفت و گفت : ببخشید اسمتون ؟

پت جواب داد : خب ، روی نامه ها هست

__________________________________

​

تمرین

اوایل پت در شهرهای دیگر کار نمی کرد ، زیرا او به قدر کافی مهم نبود

او در هتل ها می ماند وقتی در شهرهای دیگه بود

در ابتدا او خیلی کم درباره ی هتل ها می دانست

یک روز او از کارمند دفترش درباره ی نامه ها پرسید

کارمند نام او را پرسید

پت نامش را به کارمند نگفت

________________________________

May we capture our time together in picture
خدا کند همیشه با هم عکس بیندازیم

_________________

اسم

pile دسته ، توده ، یک عالمه ، ( ساختمان ) مجتمع ، برج 
     pile پرز ، کرک
  pile-up ( در اتوبان( تصادف زنجیری 
pile شمع ، دستک ، پایه

___________________________

صفت

 pile پرز دار ، کرکدار

___________________________

فعل

 to pile دسته کردن ، چیزی روی هم گذاشتن ، تلنبار شدن

  روی هم ریختن ، روی هم جمع شدن to pile up

___________________________________

 anywhere هرجا، یک جایی ، هر جای دیگر ، هیچ جا 
other دیگر ، دیگری ، به جز ، طور دیگر

__________________________________

Images from Pixabay

Best Day

M.T

M.T