« مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
فروغ فرخزاد»
امروز قصد داریم از خط قرمز رد شویم، بزنیم به سیم آخر و از « سیب ممنوعه ی باغ زندگی»، انرژی جنسی، سخن بگوییم.
شکی نیست که انرژی جنسی، سرچشمه ی هستی است: همه ی موجودات از زمینی و دریایی و هوایی ، همه از دو قطبند: نر و ماده؛ با این وجود صحبت از این نیروی طبیعی که مبنای آفرینش، زندگی و خلاقیت است ، کار شرم آوری است (حتی من هم ،سرِ نوشتن این پست مدتی با خودم کلنجار می رفتم.)
گرچه آشکارا این انرژی را نادیده می گیریم ، یواشکی به دنبالش می دویم: تلفن همراهمان پر است از پیامک ، عکس ، کتاب و ویدیوهای غیر اخلاقی. به حدی در این زمینه پیشرفت کرده ایم که با تأسف، معترفیم که کودکانمان در این راه گوی سبقت را از ما ربوده اند.
انرژی پلید یا سازنده؟
غریزه ی جنسی یکی از غرایز ماست ، در حقیقت مهجورترین غریزه ؛ نیاکان ما به چشم موجودی پلید و اهریمنی به این موهبت خدادادی نگریستند و هر چه در توان داشتند گذاشتند و با آن به ستیزه برخاستند؛ امکان حذفش نبود زیرا بقای بشریت به آن وابسته بود، پس سرکوبش کردند تا به خیال خودشان زندگانی معصومانه و پاکی داشته باشند.
سطح آگاهی جامعه که بالا رفت، مردم دو دسته شدند، گروه بسیاری انرژیشان را سرکوب کردند و گروه اندکی علیه آن شوریدند و به زندگی لجام گسیخته و بی بند و بار روی آوردند.
البته، هر دو گروه به بیراهه رفتند.
البته، هر دو گروه به بیراهه رفتند.
موفقیت میوه ی انرژی جنسی است
راستی چرا این قدر از این انرژی وحشت داریم؟ به دلیل باورهای منفی، به خاطر ترس از گناه ؛ می پنداریم که عشق و مذهب ( خدا) در نقطه ی مقابل یکدیگرند و نیز به سبب ترس از تغییر.
گناه:چرا ما فکر می کنیم عشق و معنویت در تضادند؟ چون وجود انسان را به دو تکه تقسیم کرده ایم : جسم و روح و فکر می کنیم عشق نیازی جسمانی است ، حال آن که مذهب را کششی روحانی به سوی خداوند متعال می دانیم. درست است که حقیقت وجودی ما روح است ، اما تا در این دنیاییم جسم و جان دو بخش به هم پیوسته ی وجودمان هستند، یعنی؛ روح و پیکر از هم جدا نیستند.
تغییر:عشق موتور زندگی است، سازنده است، نیروی فوق العاده عظیمی دارد که می تواند کوه ها را جابه جا کند، اکسیری است که زندگی را دگرگون می کند و کامیابی به بار می آورد، عشق شور زندگی است.
گناه:چرا ما فکر می کنیم عشق و معنویت در تضادند؟ چون وجود انسان را به دو تکه تقسیم کرده ایم : جسم و روح و فکر می کنیم عشق نیازی جسمانی است ، حال آن که مذهب را کششی روحانی به سوی خداوند متعال می دانیم. درست است که حقیقت وجودی ما روح است ، اما تا در این دنیاییم جسم و جان دو بخش به هم پیوسته ی وجودمان هستند، یعنی؛ روح و پیکر از هم جدا نیستند.
تغییر:عشق موتور زندگی است، سازنده است، نیروی فوق العاده عظیمی دارد که می تواند کوه ها را جابه جا کند، اکسیری است که زندگی را دگرگون می کند و کامیابی به بار می آورد، عشق شور زندگی است.
« عاشق مشوید اگر توانید / تا در غم عاشقی نمانید. » از این اسب افسار گسیخته واهمه داریم، می ترسیم که به ناکجا آبادمان ببرد، بنابراین در سرداب تاریک دل زندانیش می کنیم، به این امید که در تنهایی بپوسد و بمیرد؛ اما عشق هرگز نمی میرد بلکه به شکل دیگری خودش را نشان می دهد؛ مثلاً به صورت اعتیاد، پرخوری، خشونت ، بیماری و ....
انرژی خالص در زندگی پاک و معصومانه
احتمالاً پس از این بحث ها سرگشته و حیرانید ، می پرسید: بالاخره چطور این انرژی را در زندگیمان گسترش دهیم، چون گفتید که سرانجام روابط لجام گسیخته مرگ عشق است.
قانون ثابت زندگی در روشنایی می گوید : با اعتماد به شهودتان انرژی هستی را دنبال کنید، بکوشید خودتان را همان طور که هستید بپذیرید، از داوری و قضاوت درباره ی خودتان دست بردارید و هرگز کورکورانه از باورها و معیارهای دیگران پیروی نکنید.
انرژی جنسی واقعی معمولاً به شکل یک زندگی پاک و معصومانه جلوه گر می شود، به اعتقاد «ناپلئون هیل» هرچه این انرژی در شخص بیشتر جریان می یابد، او به موفقیت بیشتری در زندگی نائل می شود، این اشخاص تن صدای قویی دارند، گرمتر دست می دهند و در نظر دیگران جذاب ترند.
با این وجود انرژی جنسی شکل ثابتی ندارد و برای هر شخص یگانه است؛ در واقع ، از فردی به فرد دیگر کاملاً متغیر است، یعنی؛ در شخصی به شکل هنر، در دیگری به شکل صنعت و در فردی با عشق ورزی بیان می شود.
انرژی جنسی واقعی معمولاً به شکل یک زندگی پاک و معصومانه جلوه گر می شود، به اعتقاد «ناپلئون هیل» هرچه این انرژی در شخص بیشتر جریان می یابد، او به موفقیت بیشتری در زندگی نائل می شود، این اشخاص تن صدای قویی دارند، گرمتر دست می دهند و در نظر دیگران جذاب ترند.
با این وجود انرژی جنسی شکل ثابتی ندارد و برای هر شخص یگانه است؛ در واقع ، از فردی به فرد دیگر کاملاً متغیر است، یعنی؛ در شخصی به شکل هنر، در دیگری به شکل صنعت و در فردی با عشق ورزی بیان می شود.
برای این که دریابیم چهره و نمود انرژی جنسی در بدنمان چگونه است، بهتر است چشمانمان را ببندیم و صادقانه درباره ی این انرژی بیندیشیم ، تا تصویری به ذهنمان بیاید.
داوری ممنوع: درباره ی هر تصویری که دیدیم چه پاک و معصومانه و چه صحنه ای نامناسب هیچ واکنش مثبت یا منفی نشان نمی دهیم. فقط مثل یک فیلم سینمایی بی هیچ قضاوت و داوری به تماشای چهره ی عواطفمان می نشینیم. سپس به احساسی که درباره ی این تصویر داریم توجه می کنیم، هر چقدر هم که بد باشد به احساساتمان حمله نمی کنیم ، ما قصد سرکوبی آنها را نداریم؛ بر عکس می خواهیم از عواطفمان حمایت کنیم ، مدتی برای بررسی و کنکاش درباره ی احساساتمان وقت می گذاریم ، ریشه ی این امیال را در درونمان می یابیم ، سپس قاطعانه درباره اش تصمیم می گیریم و به خود برتر و هستی اعتماد می کنیم.
داوری ممنوع: درباره ی هر تصویری که دیدیم چه پاک و معصومانه و چه صحنه ای نامناسب هیچ واکنش مثبت یا منفی نشان نمی دهیم. فقط مثل یک فیلم سینمایی بی هیچ قضاوت و داوری به تماشای چهره ی عواطفمان می نشینیم. سپس به احساسی که درباره ی این تصویر داریم توجه می کنیم، هر چقدر هم که بد باشد به احساساتمان حمله نمی کنیم ، ما قصد سرکوبی آنها را نداریم؛ بر عکس می خواهیم از عواطفمان حمایت کنیم ، مدتی برای بررسی و کنکاش درباره ی احساساتمان وقت می گذاریم ، ریشه ی این امیال را در درونمان می یابیم ، سپس قاطعانه درباره اش تصمیم می گیریم و به خود برتر و هستی اعتماد می کنیم.
زندگی در روشنایی : شاگتی گاوین
0 comments:
Post a Comment