سلام، صبح بخیر
« قهرمان، جاه طلب، پربار، مؤثر، خلاق و رو به پیشرفت بودن مهم است. ولی این صفت ها جان را تغذیه نمی کنند. جان موضوع هایی متفاوت با ارزش یکسان دارد؛ زمان فراغت برای تعمق؛ گفت و گو و خواب و خیال زیبایی که افسون کننده و لذت بخش است؛ ارتباط با مردم و محیط آن ها و آهنگ استراحت و لذت های جسمانی . توماس مور »
_______________________________________
25th August
Well, Daddy, Master Jervie's here. And such a nice time as we're having! At least I am, and I think he is, too--he has been here ten days and he doesn't show any signs of going. The way Mrs. Semple pampers that man is scandalous. If she indulged him as much when he was a baby, I don't know how he ever turned out so well.
He and I eat at a little table set on the side porch, or sometimes under the trees, or--when it rains or is cold--in the best parlor. He just picks out the spot he wants to eat in and Carrie trots after him with the table. Then if it has been an awful nuisance, and she has had to carry the dishes very far, she finds a dollar under the sugar bowl.
Well, Daddy, Master Jervie's here. And such a nice time as we're having! At least I am, and I think he is, too--he has been here ten days and he doesn't show any signs of going. The way Mrs. Semple pampers that man is scandalous. If she indulged him as much when he was a baby, I don't know how he ever turned out so well.
He and I eat at a little table set on the side porch, or sometimes under the trees, or--when it rains or is cold--in the best parlor. He just picks out the spot he wants to eat in and Carrie trots after him with the table. Then if it has been an awful nuisance, and she has had to carry the dishes very far, she finds a dollar under the sugar bowl.
اسم
parlor اتاق نشیمن، اتاق پذیرایی
nuisance آزار، مایه ی رنجش، اذیت
nuisance آزار، مایه ی رنجش، اذیت
صفت
فعل
to indulged رها کردن، افراط کردن، دل کسی را به دست آوردن
to trot یورتمه رفتن
خب بابا، آقای جروی اینجا تشریف دارند ، به ما خیلی خوش می گذرد . حداقل به من که خیلی خیلی خوش می گذرد، فکر می کنم به آقای جروی هم خوش می گذرد
حدود ده روز است که اینجاست. هیچ حرف رفتن هم نمی زند ، خانم سمپل آنقدر این مرد گنده را تر و خشک می کند که من خجالت می کشم. اگر در دوران بچگی هم با او این طور رفتار کرده باشد عجیب است که خوب از کار درآمده است
میز کوچکی کنار ایوان گذاشته اند که من و آقای جروی آنجا غذا می خوریم ، گاهی هم زیر درخت ها ، اگر هوا خیلی سرد باشد توی یکی از بهترین اتاق ها غذا می خوریم
آقای جروی در هر جا که دوست بدارد غذا می خورد، کاری هم با میز دنبال آقای جروی راه می افتد ، حالا اگر مسافت طولانی باشد و برای کاری دردسر و خستگی ایجاد کند وقتی کاری دارد ظروف را جمع می کند یک اسکناس یک دلاری زیر قندان پیدا می کند
حدود ده روز است که اینجاست. هیچ حرف رفتن هم نمی زند ، خانم سمپل آنقدر این مرد گنده را تر و خشک می کند که من خجالت می کشم. اگر در دوران بچگی هم با او این طور رفتار کرده باشد عجیب است که خوب از کار درآمده است
میز کوچکی کنار ایوان گذاشته اند که من و آقای جروی آنجا غذا می خوریم ، گاهی هم زیر درخت ها ، اگر هوا خیلی سرد باشد توی یکی از بهترین اتاق ها غذا می خوریم
آقای جروی در هر جا که دوست بدارد غذا می خورد، کاری هم با میز دنبال آقای جروی راه می افتد ، حالا اگر مسافت طولانی باشد و برای کاری دردسر و خستگی ایجاد کند وقتی کاری دارد ظروف را جمع می کند یک اسکناس یک دلاری زیر قندان پیدا می کند
_______________________________________
0 comments:
Post a Comment